سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5

کیهان

خورخیوز:محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان نوشت:

پیرمرد پای دیگ نذری ایستاده بود و می گریست. آمده بود کمک کند. مسیحی بود. «وارطان». می گفت 3 بار به زیارت کربلا رفته ام. می گفت من حسین(ع) را دوست دارم. می گفت و می گریست. 

در کشوری که مسلمان و غیرمسلمان و ارمنی و زرتشتی در موسم محرم چنین حسینی و عاشورایی می شوند، کار بزرگی است شکستن حرمت عزا و صاحب عزا. این یک قلم خیانت، جز از ترکه و تبار یزید و شمر برنمی آمد.
 
ملت بعد از این هر جا فتنه گری جست، دیگر نیاز نیست مرگ بر مزدور و منافق و مرگ بر آمریکا و اسرائیل بگوید تا هویت او را نشان دهد. مردم کافی است بگویند بر یزید لعنت! حسین(ع) راست گفته بود که «مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند». آنها که روز عاشورا حرمت عزای حسین علیه السلام را شکستند، با همه حقارت و کم شماری به چشم آمدند چون خلاف موج ملت و انسانیت و کرامت، با یزید بیعت نموده و کار یزیدی کرده بودند. 

مگر شمر و حرمله به چشم نیامده اند در ماجرای عاشورا و مگر نامشان نمانده، ولو به لعنت؟! نام بانیان ماجرای عاشورای 1431هجری قمری نیز در تاریخ خواهد ماند، به لعنت. سران فتنه را می گویم. تو بگو بر شمر و یزید و یزیدیان لعنت. 

تهران، ام القرای جهان اسلام، 10 میلیون نفر جمعیت دارد. آری تهران در روز عاشورا ملتهب بود و چرا ام القرای جهان اسلام در تب و التهاب نباشد در روزی که زمین و آسمان و در و دیوار داغدار سرور مظلوم آزادگان جهان است. سراسر شهر و کوچه به کوچه و خیابان تا خیابان آن در عاشورا، لبریز جمعیت سوگوار و عزادار بود. 

در این میان به خیابان آوردن چند هزار لمپن سازماندهی شده در خیابانی پرآوازه و تاریخی در غیاب مردم عزادار و حمله به عابران یا آتش زدن موتورسیکلت های پارک شده آنها و چند بانک و مغازه و از جا کندن چند تابلو و نرده با چاشنی کف و سوت و هلهله و فحاشی علیه سرمایه های اجتماعی و فرهنگی ملت ایران و... سرانجام گریختن از معرکه پس از مشاهده دسته های عزادار، چه قدر می تواند واجد ارزش و اعتبار باشد؟ 

اگر لمپن ها ده هزار نفر می شدند- که یک سوم این رقم هم نمی شدند- تازه می شدند یک هزارم جمعیت نجیب تهران. اینکه جماعتی به اندازه یک سه هزارم (از هر 3 هزار نفر یک نفر) جمعیت یک شهر از سوی رسانه های رسمی انگلیس و آمریکا و اسرائیل و رژیم سعودی در روز عاشورا قاب گرفته شوند و براساس این قاب دروغ ادعاشود «کنترل تهران از مدیریت نیروهای امنیتی خارج شده»، «شهر به دست مخالفان افتاده» و... حاوی پیام های بزرگی است. 

یعنی اینکه 4 ضلع مربع رسانه های استکباری و ارتجاعی مذکور با همه حقه های تصویری و با زبان بی زبانی شهادت می دهند پس از یک جنگ 6 ماهه تمام عیار و بی سابقه در طول تاریخ جنگ نرم اطلاعاتی- رسانه ای، جز «باد» غنیمت نگرفته، جز در بادکنک ندمیده و به غیر از «سراب جنبش» تصویر نکرده اند. این مربع جنگ نرم در چشم بندی های خود خواستند آن «نقطه» یک سه هزارم ( )را خط ممتد «جنبش» نشان دهند و انصافا خیلی هم زحمت کشیدند از صبح تا شام عاشورا.
 
اما این دیگر فیلم و سینما نبود که بتوان یک استخر کوچک یا چند سطل آب را به عنوان «اقیانوس» جا زد یا یک دیوار چوبی ساخت و با تروکاژ سینمایی به مخاطب چنین القا کرد که با یک کاخ بلند واقعی مواجه است، یا 100نفر را جای سیاهی لشکر 20 هزار نفره جا زد. 

مخاطب معمولی- و نه حتی تیزبین- حق دارد بپرسد این حرکت نقطه ای لمپنی با مشی «مغولیستی» و مرام «نامردم و فرار می کنم»، چه قماش جنبشی است که با پاک کن پاک می شود و به جای جاذبه و فزایندگی، مدام در حال نفرت آفرینی و ریزش و فرسودگی است؟ 

البته برای بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا و صدای اسرائیل و العربیه سعودی که آبرویی ندارند تا از دست بدهند و عار ندارند که در بی پدری و دروغ بافی- و عورت نمایی به هنگام خطر!- مریدان راستین عمروعاص باشند، سیاه بازی اخیر جای شگفتی و ملامت نیست. آنها سالها- و بعضا دهه هاست- همین گونه در رذالت سر می کنند.
 
اما همه ننگ این ماجرای عبرت آموز و سیاه برای بانیان وطنی فتنه باقی خواهد ماند که با نقاب الله اکبر و «یاحسین- میرحسین» آغاز کردند، تابلوی اسلام و انقلاب و امام خمینی(ره) بلند کردند، دروغ را زشت شمردند و پایان کارشان به اینجا کشید که با رذالت تمام به هر چه سرمایه اجتماعی و فرهنگی و دینی و سیاسی یک ملت بود، وحشیانه و مغول وار هجوم آوردند. 

کار رسوایی به آنجا کشیده که سه تن از سران فتنه با وجود سپری شدن 48 ساعت از ماجرا، همچنان زبانشان قفل شده و تنها شعبان بی مخ آنها- که بیش از همه از وضعیت خود ساخته به ستوه آمده و انتحار را گشایشی برای خویش می بیند- لب گشوده و به جای دفاع از حریم هتک شده سالار شهیدان(ع)، از اجامر و اوباش حمایت کرده است. آیا این قمار آخر- با شرط خودکشی- جز رفتن در ورطه ای است که یزید برای خویش دست و پا کرد؟ 

از زبان علمدار و پیام رسان نهضت کربلا حضرت سیدالساجدین علی بن الحسین (علیهما السلام) باید گفت «سپاس خداوندی را که دشمنان ما را از احمق ها قرار داد». ماجرای عاشورای 1431 هجری قمری اثری از تلخی ماجرای عاشورای 61 هجری را با خود داشت و جان یک ملت حسینی را تلخ تر از نیش مار گزید. 

اما این ثلمه با همه تلخی، برکات بزرگی به همراه خواهد داشت اگر به اندازه کافی عبرت آموز باشد. معلوم شد اگر ولو برای مقطعی کوتاه در برابر دشمن مهاجم، انفعال و غفلت و تشتت و حیرت پیش آید، امویان معاصر آماده اند تا کجا پیش بیایند و کدام سرمایه های هویت بخش، ملت ساز و قدرت آفرین را یکجا به آتش بکشند.
 
معلوم شد مسئله نه انتخابات و پیروزی این نامزد و ناکامی آن نامزد، نه اولویت بندی سیاست خارجی (غزه یا ایران)، نه دعوای جناح ها و سلیقه ها، و نه حتی شخص امام و رهبری- با همه اهمیت- است. آشکار شد دشمن تمامیت ایران و «روح ایرانی» را که 30 سال پیش در بهمن 1357 جوانه زد، گل کرد و به ثمر نشست و به 2 قرن ذلت و تحقیر و استبداد و استعمار پایان داد، با بغض و حقد تمام هدف گرفته است. 

دشمنان احمق ملت ایران با شاهکار یزیدی در روز عاشورا، عمق استراتژی خود را در پی تاکتیک های فریبنده و گمراه کننده نشان دادند تا خوارج نیز بدانند اگر روزی جلد قرآن سرنیزه شد تا با قرآن ناطق مقابله کند، غایت آن، به نیزه کشیدن قرآن ناطق (حسین) و به زیر پا کشیدن پیکره قرآن و عدالت و حقوق و کرامت انسانی است. دشمنان احمق ملت ایران خواهند فهمید که به سودای سود در این قمار، چه زیان استراتژیکی را به جان خریده اند.
 
آنها و شبکه داخلی شان پس از این می آموزند به سان آن میمون قصه ها، دیگر خرما را با هسته نخورند و اگر هم با هسته خوردند لااقل اول هسته را اندازه بزنند و بعد بخورند! 

فتنه پس از فریبندگی اولیه، اکنون آن روی زشت و کریه خود را به تمامیت نشان داده است. امیرمؤمنان فرمود: «قلب مرد خردمند دیده ای است که با آن عاقبت کارش را می بیند و پست و بلند آن را می شناسد... گروهی به دریای فتنه فرو رفتند، سنت ها را رها کردند و به بدعت ها چنگ زدند» و به معاویه نوشت: «بین ما و شما جدایی افتاد زیرا ما ایمان آوردیم و شما کفر ورزیدید. 
 
استقمنا و فتنتم. ما بر حق ایستادیم و استقامت کردیم و شما کجی و ناراستی فتنه را برگزیدید» و نیز در جای دیگری فرمود «ایام مهلت تبهکاران طولانی شد تا خواری و رسوایی را تکمیل کنند و مستوجب حوادث ناگوار شوند... گروهی برای راحتی به فتنه پیوستند... اما مومنان حقیقی بر خدا منت ننهادند و جانبازی در راه حق را بزرگ نشمردند... و از روی بصیرت دست به اسلحه بردند و به امر راهبرشان تن به فرمان خدا سپردند» و هشدار داد که «ای مردم عرب نشانه تیر بلاها هستید. 

پس، از مستی نعمت و سختی عقوبت بپرهیزید... آغاز فتنه مانند جوانی نیکوست و آثار آن مانند اثر سنگ سخت است... زمانی نمی گذرد که تبعیت کننده از تبعیت شونده برائت و بیزاری می جوید، با کینه و دشمنی از هم جدا می شوند و با لعنت یکدیگر را ملاقات می کنند... فتنه گران در فتنه چون گورخران- در جمع خود- یکدیگر را گاز می گیرند... فتنه با سرنوشتی تلخ وارد می شود و خون تازه می دوشد... در آن، کشته ای است خونش به هدر رفته... ای اهل ایمان، پرچم فتنه و نشانه های بدعت نباشید و به آنچه ]ولایت[ پیوند جماعت با آن گره خورده و ارکان اطاعت بر آن بنا شده، ملتزم باشید». 

«یوم علی آل الرسول عظیم». اعقاب شمر و عبیدالله ابن زیاد- الدعی ابن الدعی- حرمت چنان روز بزرگی را شکستند و به روح یک ملت بزرگ جسارت کردند. مگر شعار ماندگار این ملت نیست که «بأبی انت و امی یا حسین. پدر و مادرم فدای تو حسین جان»؟ آیا می شود با دل و جان یک ملت و عزیزتر از جان او گستاخانه بازی کرد؟ 

آیا می توان خون غیرت را در رگ های ملتی دوستدار سیدالشهدا(ع) به جوش آورد و بعد گفت بازی تمام؟! اول ماجراست یزید! خطا پنداشتند یزیدیان که خیال کردند این هم یک تفنن و بازی است مثل چند ماه و چند سال قبل. از هم اکنون می شنویم عربده آل یزید را که همدیگر را گاز می گیرند و لعنت می کنند. وارثان خون حسین، گریبان فتنه گران را رها نمی کنند. 

تو هم بگو! گریه کن و بگو! مولای ما حسین گفت «من کشته گریه ام، مومنی مرا یاد نمی کند مگر که می گرید». مولایت را یاد کن و بگو! بگو بر یزید و عبیدالله و شمر و عمر سعد و حرمله لعنت! این لعنت بنیادبرافکن است. این لعنت دودمان فتنه را به باد می دهد.


 نوشته شده توسط رسول ایزدی در چهارشنبه 88/10/9 و ساعت 3:4 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

خورنیوز
مدیر وبلاگ : رسول ایزدی[517]
نویسندگان وبلاگ :
محسن فیروزی (@)[4]


www.khoornews.com

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 168
بازدید دیروز: 16
مجموع بازدیدها: 480342
جستجو در صفحه

صفحات اختصاصی
لوگوی دوستان
خبر نامه